به گزارش همشهریآنلاین به نقل از جماران، کارنت افرز نوشت: در فیلم «آخرین امپراتور» ساخته برناردو برتولوچی (۱۹۸۷)، صحنهای کلیدی وجود دارد که طی آن «پو یی»، امپراتور خردسال چین، پس از بیش از یک دهه تبعید از کاخ سلطنتی، فرصت بازگشت دوباره به قدرت را مییابد. او تختی بازسازیشده، درباری خیرهکننده و ارتشی حامی پیش روی خود دارد؛ اما این ارتش، ارتش ژاپن است؛ نیرویی که هیچگاه حرص و طمع آشکار خود نسبت به منابع مانچوری را پنهان نکرده است. همسرش با شگفتی هشدار میدهد: «نمیبینی ژاپنیها دارند از تو استفاده میکنند؟» اما برای امپراتور، ارزش تخت بیش از اینهاست: «باید تلاش کنم من از آنها استفاده کنم.» نتیجه این انتخاب، دههای از ویرانی کشور تحت حاکمیت اوست.
پدیده «حاکمان دستنشانده» سابقهای طولانی دارد؛ از هیرود بزرگ، پادشاه یهودیه که بهوسیله امپراتوری روم بر سر قدرت نگه داشته شد، تا نمونههای مدرنتر. سازوکار این پدیده همیشه آنچنان که انتظار میرود عمل نمیکند. گاه نخهای کنترل از سوی قدرت خارجی آشکار است، و گاه برخی چهرههای سیاسی تنها با اتکا به همین حمایتها میتوانند به قدرت دست یابند.
ایالات متحده نیز در دهههای اخیر، فهرستی بلند از متحدان دستنشانده و «رهبران آمادهبهکار» داشته است. احمد چلبی، بانکدار عراقی محکوم به اختلاس که در ابتدای دهه ۲۰۰۰ اطلاعات «فوقمحرمانه و معتبر» از برنامه تسلیحاتی صدام ارائه میداد و پس از حمله ۲۰۰۳ پاداش خود را در شورای حکومتی موقت دریافت کرد، یکی از مشهورترین نمونههاست. یا محمود جبریل، استاد دانشگاهی که در دوران حمله ناتو به لیبی به رهبر «شورشیان میانهرو» تبدیل شد. هر بار که ماشین جنگی واشنگتن توقفی دارد، فردی پیدا میشود که تمایل دارد «سوار شود».
امسال دو چهره از میان این مجموعه بیش از دیگران در کانون توجه قرار گرفتند: رضا پهلوی، چهره نمادین جریانهای مخالف حکومت در ایران، و ماریا کورینا ماچادو، مخالف ونزوئلایی که با حمایت آشکار از مداخله ایالات متحده علیه کاراکاس خبرساز شده است. ماچادو، که امروز بیش از همیشه در صدر اخبار قرار دارد، در رسانههای آمریکایی بهعنوان «رهبر اپوزیسیون» معرفی میشود؛ کسی که دیوان عالی ونزوئلا او را از شرکت در انتخابات اخیر منع کرده است. داستان خانوادگی او شبیه روایتهای آین رند است: دختری از یک خاندان ثروتمند صنعتی که «امپراتوری کوچک فولاد» خانوادهاش، بنا به روایت او، توسط تودههای بیسواد مصادره شد.
ماچادو امسال جایزه صلح نوبل را نیز دریافت کرد؛ جایزهای که او را در کنار چهرههایی چون هنری کیسینجر، باراک اوباما و شیمون پرز قرار میدهد. کمیته نوبل تأکید کرده که این جایزه بهدلیل «تلاشهای خستگیناپذیر او در ترویج حقوق دموکراتیک در ونزوئلا» اعطا شده است؛ توضیحی که احتمالاً بیدلیل نیست، زیرا حمایت او از دموکراسی همواره محدود به مرزهای ونزوئلا بوده است. او روابط نزدیکی با نایب بوکله، رئیسجمهور جنجالی السالوادور، و ژائیر بولسونارو، رئیسجمهور سابق برزیل که بهدلیل تلاش برای براندازی نتیجه انتخابات دموکراتیک در زندان است، برقرار کرده است.
نخستین ظهور ماچادو در سیاست ریاستجمهوری ونزوئلا به سال ۲۰۰۲ و کودتای ناکام علیه هوگو چاوز بازمیگردد؛ کودتایی که با حمایت گسترده محافل سیاسی و رسانهای واشنگتن همراه بود. تردیدی نیست که ربودن رئیسجمهوری منتخب نیز تهدیدی برای دموکراسی است، اما این نکته نه برای واشنگتن اهمیتی داشت و نه برای ماچادو که فردای کودتا در مراسم ادای سوگند رئیسجمهور موقت، پدرو کارمونا، حاضر شد و یکی از ۴۰۰ امضاکننده فرمان انحلال مجلس و ابطال قانون اساسی بود. او بعدها مدعی شد نمیدانسته چه امضا میکند و تصور میکرده «برگه حضور و غیاب» است؛ توجیهی که هرچند ضعیف بهنظر برسد، اما با الگوی مورد علاقه واشنگتن—رهبرانی که بدون فهم کامل اسناد، آنها را امضا میکنند—همخوانی دارد.
امروز ماچادو روایتهایی منتشر میکند که حتی احمد چلبی هم از تکرار آن شرم میکرد. او پس از طرح پرسشهایی درباره انتخابات اخیر مادورو، قدم را فراتر گذاشته و او را متهم به «تقلب در انتخابات آمریکا» کرده است. در یادداشتی در والاستریت ژورنال، با عنوانی کاملاً اورولی—«سرنگونی مادورو تغییر رژیم نیست»—او تلاش میکند مداخله نظامی خارجی را در قالب «ضرورتی منطقهای» توجیه کند؛ همان فهرست آشنای وعدههای پس از هر مداخله: ثبات منطقه، تبدیل ونزوئلا به متحد دموکراتیک آمریکا و استقبال مردم از «آزادکنندگان». وعدههایی که برای باور آن، شاید خرید کمی «کیک زرد» هم بیضرر نباشد.
چیزی که امروز روشن است، تلاش آشکار ماچادو برای جلب یک دخالت نظامی ایالات متحده است. او در گفتوگویی با پسر دونالد ترامپ اظهار کرد: «عربستان سعودی را فراموش کنید؛ ما نفت بیشتری داریم، یعنی ظرفیت بینهایت.» اشارهای مستقیم به وسوسهای که ترامپ در دوره اول ریاستجمهوریاش بارها به آن اعتراف کرده بود. او سپس افزود: «شرکتهای آمریکایی در موقعیتی فوقالعاده استراتژیک برای سرمایهگذاری هستند.» ماچادو بعدتر ادعاهایی عجیبتر مطرح کرد: اینکه مادورو رئیس دو کارتل قاچاق مواد مخدر است که فنتانیل—دارویی که ونزوئلا تولید نمیکند—را با قایقهایی که توان رسیدن به خاک آمریکا را ندارند، به ایالات متحده قاچاق میکنند؛ و تنها راه مقابله با آنها، اعزام یک ناو هواپیمابر آمریکایی است.
رضا پهلوی، ولیعهد پیشین ایران، دهههاست که در نقش «پادشاهی بدون تاج و تخت» ظاهر میشود؛ شخصیتی که تمام عمر بزرگسالیاش را صرف تلاش برای بهدست آوردن مقامی کرده که اساساً وجود خارجی ندارد. او زمانی که محمدرضا شاه پهلوی در سال ۱۹۷۹ از ایران گریخت، از پیش در ایالات متحده ساکن بود؛ در لاباک تگزاس، جایی که آموزش خلبانی نظامی را از نیروی هوایی آمریکا دریافت کرد. یک سال بعد و پس از مرگ پدر، خود را «رضا شاه دوم» نامید؛ عنوانی که بعدها به «ولیعهد» تقلیل یافت—نوعی پذیرش ناخواسته تنزل مقام.
با این حال، حضور او در صحنه سیاست تبعیدی ایران همچنان محل پرسش است. استروان استیونسون، هماهنگکننده کارزار «تغییر در ایران»، پس از اعتراضات گسترده ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ نوشت که بسیاری از ایرانیان مهاجر نمیدانند چرا پهلوی «هر بار که در ایران بحرانی رخ میدهد، ناگهان از هیچکجا پدیدار میشود.»
در ادامه این گزارش آمده است:
شاهزاده امروز در موقعیتی پیچیده قرار دارد؛ باید برای کسب قدرت تلاش کند، بیآنکه بیش از حد مشتاق به نظر برسد. رسماً میگوید طرفدار بازگشت سلطنت نیست، اما همچنان از عناوین و نمادهای سلطنتی استفاده میکند. اوایل سال جاری، نهادی نزدیک به او در واشنگتن—اتحادیه ملی برای دموکراسی در ایران—کتابچهای ۱۳۰ صفحهای با عنوان «دوره اضطراری» منتشر کرد؛ طرحی برای یک دولت موقت سهقوهای که عملاً تمام قدرت آن در دست «رهبر خیزش ملی» است: خود رضا پهلوی.
اما این خودنمایی سیاسی نمیتواند سایه سنگین گذشته را پاک کند. هرچه مسیر تاریخ را به عقب مرور کنیم، به جمعه سیاه ۱۹۷۸ میرسیم؛ روزی که نیروهای امنیتی رژیم پهلوی صدها معترض را به گلوله بستند. پیشتر از آن، زندانهای ساواک قرار دارند؛ دستگاه مخوفی که روشهای بازجوییاش شامل شکنجههای فیزیکی و جنسی هولناک بود—از شوک الکتریکی و کشیدن ناخنها تا آویزان کردن وزنه از اندام تناسلی و تجاوز. پهلوی به ندرت درباره این جنایات سخن گفته و معمولاً با عباراتی کلی از «اغراقگویی مخالفان اسلامگرا و مارکسیست» سخن میگوید.
در سالهای اخیر، پهلوی گرایش بیشتری به الگوی رسانهای محافظهکاران آمریکایی یافته و حامیانی چون دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو را بهدست آورده است؛ سیاستمدارانی که آشکارا از تغییر رژیم در ایران حمایت میکنند. اسرائیل حتی قبل از درگیریهای اخیر، با آغوش باز از او استقبال کرد و رسانههای رسمیاش پهلوی را با ملکه استر مقایسه کردند. اتاق فکرهای اسرائیلی نیز او را «رهبر اصلی اپوزیسیون ایران» توصیف کردهاند.
این وابستگی آشکار به حمایت خارجی، ریشه در تاریخ خاندان پهلوی دارد. رضاخان، بنیانگذار سلسله پهلوی، توسط افسران بریتانیایی انتخاب و بعدها نیز توسط همانها برکنار شد. شاه و ولیعهد هر دو به لطف نیروهای خارجی به قدرت رسیدند؛ ویژگی نادری که خاندان پهلوی را به یکی از وابستهترین سلطنتهای معاصر تبدیل میکند.
پهلوی نیز همچون همتای ونزوئلاییاش ماریا کورینا ماچادو، بارها از مداخله نظامی خارجی استقبال کرده است. او در جریان حملات اسرائیل به اهداف ایرانی گفت: «این جنگ مردم ایران نیست؛ جنگ {آیت الله}علی خامنهای است.» حتی زمانی که حملات هوایی، بیش از هزار غیرنظامی را کشت، از جمله در حمله ۲۳ ژوئن به زندان اوین، واکنشی انتقادی نشان نداد. پهلوی این حمله را «اقدامی مثبت» توصیف کرد و مدعی شد که مردم ایران نیز چنین نظری دارند. اما از نظر نهادهای حقوق بشری، مرگ دهها زندانی، از جمله زندانیان تراجنسیتی، یک «جنایت جنگی آشکار» بود.
نکته دیگری که پهلوی و ماچادو را به یکدیگر نزدیک میکند، نگاه اقتصادی آنهاست. هر دو وعده دادهاند که داراییهای عمومی کشورشان را در یک دوره گذار سیاسی به فروش خواهند گذاشت. سازمانهای نزدیک به پهلوی چندین گزارش درباره «ضرورت خصوصیسازی گسترده» منتشر کردهاند. ماچادو اما صریحتر عمل کرده و در گفتوگو با دونالد ترامپ جونیور وعده داده «کل صنعت نفت و گاز ونزوئلا» را خصوصی و برای سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی آماده خواهد کرد.
در نهایت، این رابطه میان قدرتهای امپریالی و چهرههای سیاسی وابسته به آنهاست که ماهیت صحنه را مشخص میکند. مهم نیست چه کسی نخ را میکشد و چه کسی تصور میکند در حال کشیدن آن است؛ نتیجه در هر حال یکسان است. آنچه باقی میماند، صحنهای تکراری از سیاستمدارانی است که برای رسیدن به قدرت، حتی از درخواست حمله خارجی به مردم خود دریغ نمیکنند—و این، شاید دقیقترین تعریف برای «رهبری دستنشانده» در عصر حاضر باشد.
نظر شما